کودک در هر سنی، بازی ویژهای را میپسندد. مثلاً او در همان روزهای نخست تولد، به لگد زدن و حرکت دادن دستها علاقه دارد. او از این که باد در گلو اندازد و از حنجره و دهان صدا خارج کند و لبها را به حرکت در آورد، لذت میبرد. کمی که بزرگتر میشود، اطرافیان با او بازی میکنند و مثلاً صورت خود را با دستهای کودک میپوشانند و سپس آنها را بر میدارند و میگویند «دالّی» که این کار موجب شادمانی و لذت کودک میشود.
الگوی بازی کودکان در سالهای اولیه کودکی، نشانه تغییر رشدی آنان است. کودک خردسال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعداً با بازی موازی دنبال میشود؛ یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی میپردازند. آنان ممکن است از یک وسیله نیز استفاده کنند، ولی مستقل از یکدیگر و بدون ارتباط زیاد با هم به کار و بازی بپردازند.
الف- بازی های تمرینی
از بدو تولد تا 2 سالگی، بازی وسیله ای برای لذت بردن از حواس کودکان است؛ زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکت اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیا را از راه به کارگیری حواس در مییابد و این امر سبب لذت بردن او میشود. کودک، با استفاده از حواس، از تقلید پا فراتر میگذارد، به تکرار میپردازد و حرکاتش از شکل ابتدایی آزمایش و خطا به مهارت میرسد. این حرکات تقلیدی مقدمهای میشوند تا کودک بتواند به کارهایی پیچیده تر دست بزند.
ب- بازی های نمادی (2 تا 5 سالگی)
در این مرحله از بازی که از دو تا پنج سالگی ادامه مییابد، عناصری جدید وارد بازی کودکان میشوند. واقعیتها تغییر شکل مییابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر نمایش داده میشوند. از تکه چوبی اسب و با قرار دادن چند بالش در کنار هم خانه یا باغچه ای میسازند. کودک در این مرحله به تمرین تجربیات زندگی میپردازد و آنها را به شکلهای مختلف تجربه و آزمایش میکند.
ج- بازی های با قاعده (7 تا 11 سالگی)
در این مرحله، آثار بازی برای همه عمر باقی میماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان، به صورتی کاملتر انجام میشود. قواعد بازیهای با قاعده معمولاً از بزرگترها به کوچکترها یا از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در بازیهای با قاعده، رقابت وجود دارد و افزون بر آن، هر بازی قراردادهایی دارد که نمادی شده است و یا قرار دادهایی که امکان دارد همیشگی یا براساس توافق موقت خود بازیکنان باشد.